ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
اسفند 89 - کوسالان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 


پدر داشت روزنامه میخواند. پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت: پدر بیا بازی کنیم.

پدر که بی حوصله بود یه صفحه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت:

برو درستش کن. پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده

از او پرسید که نقشه جهان رو از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت:

من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم.

وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه




تاریخ : شنبه 89/12/21 | 10:20 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند،
از پدر میپرسد، این چیست ؟ پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم،
من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و نمیدانم . در همین موقع ، آنها زنی بسیار چاق را میبینند
که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد،
و دیوار براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته شد،
پدر و پسر ، هر دو چشمشان به شماره هایی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی ‌ رفت،
هر دو خیلی‌ متعجب تماشا میکردند که ناگهان ، دیدند شماره‌ها بطور معکوس و به سرعت کم شدند تا رسید به یک،
در این وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ?? ساله مو طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.
پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت : پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا



تاریخ : شنبه 89/12/21 | 10:1 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

 

 

ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم

 

تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم

 

دکتر علی شریعتی

 




تاریخ : شنبه 89/12/21 | 9:27 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
 
 
راز موفقیت از زبان سقراط! (داستان کوتاه)


مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: "فردا به کنار نهر آب بیا تا ‌راز موفقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.
سقراط از او خواست که دنبالش به راه بیفتد. جوان با او به راه افتاد. به لبه رود رسیدند و ‌به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آنها رسید. ‌ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.
جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر ‌قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را ‌خلاصی بخشد.

‌همین که به روی آب آمد، اولین کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه‌اش فرو فرستاد. سقراط از او پرسید "زیر آب چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا." ‌سقراط گفت: "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، ‌تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ موفقیت راز دیگری ندارد".




تاریخ : جمعه 89/12/20 | 8:37 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
"نیمی از لیوان" خالی است... "دو قورت و نیمش" باقی است!


 "بی‌حوصله"... "بی‌حاصله"...*


 درخواست ماهی از* ماهیگیر... "قلاب بگیر"، "بیام بالا"!


 فرق "شور" و "شعور"... عین است...*


* "جوهر وجود"... به از "جواهر موجود"...


 "دوست‌های خوبی" دارم... "خوبی‌ها را* دوست" دارم.


 "ناخواسته" به دنیا می‌آییم... "با خواسته" از دنیا* می‌رویم...


 طول عمر "بی‌عرضه"... "بی‌عرض" است!*


 "دست‌کم" دو دست داریم...* آنها را "دست‌کم" نگیریم!


 در کار خوب... یا "جا زدیم"، یا "جار زدیم"!*


* "پاسخگوی رفتار"... و "سخنگوی افکار" خویش باشیم...


 چون از خود "فراریم"...* مدام "بی‌قراریم"!


 با انتظار "کشیدن"... کسی "نقاش" نشد...*


 به "خاطر* زندگی" ادامه دهیم... نه به "خاطره زندگی".


 "کله‌ای" که کار می‌کند... نسبت به* بقیه "سر" است. 


 "ترس عقل را" از کار می‌اندازد... "یاس عزم را".*


 چون خدا* "در دل بود"... احتیاجی به "درد‌دل نبود"...


 چشمم "آب نمی‌خورد"... اشکم از* کجا "آب می‌خورد"!؟


 برای تغییر نگاه... "چشم‌شویی" و "چشم‌پوشی" لازم* است...


 مدارج "ترقی"... معطل تغییر "تلقی"...*

نویسنده:فهمی خدامرادی

منبع: مجله موفقیت شماره201

 
 
  •  



تاریخ : جمعه 89/12/20 | 8:31 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

 ستایش کردم ، گفتند خرافات است

 عاشق شدم ، گفتند دروغ است

 گریستم ، گفتند بهانه است

خندیدم ، گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم

 ( دکتر علی شریعتی )




تاریخ : سه شنبه 89/12/17 | 9:4 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

 

 

دکتر شریعتی : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام

چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از

همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان

می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل

شده بودم




تاریخ : سه شنبه 89/12/17 | 9:3 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
بخوان و درباره اش فکر کن

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  "برای چه می خواهید بدانید؟"

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

 وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

 هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

 راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش " 

   هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی

خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

 چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

 وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

شیر کم چرب بنوش.

هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

 




تاریخ : دوشنبه 89/12/16 | 10:50 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 


 ازدواج با یک مرد مثل خریدن کالایی است که مدت ها مشتاقانه از پشت ویترین تماشایش کرده اید اما وقتی به خانه می رسید از خریدنش پشیمان می شوید..
 جین کر

-2مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خود خط بکشد.
 سینکلر لوییس

-3قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید اما بعد از ازدواج ، مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود!
هلن رولان
  

 زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است ! J)))))))))
"گلوریا استاینم "

 -5شوهرم گفت به فضای بیشتری احتیاج دارد ، من هم او رابه بیرون خانه فرستادم و در را پشت سرش قفل کردم !
"رز آنی "

-6پرسش : وقتی شوهرت با عصبانیت از خانه بیرون می رود چه کار می کنی ؟
پاسخ : در را پشت سرش می بندم !
" آنجلا مارتین "

 

 

-7  مردها با یک بیماری وراثتی متولد می شوند . روانشناسان در تعریف این بیماری می گویند : ترس از اینکه اگر به زنی وابسته شوی ، مرد مجردی در جای دیگری ممکن است از زندگی بیشتر از تو لذت ببرد !
" دیو باری "

 

-8مردها از صفت " جوان " برای زنهای زیر 18 سال و مردهای زیر 80 سال استفاده می کنند !!!
"نانسی لین دزموند "

 

-9اگر زنی رنگ شاد بپوشد رژ لب بزند ، و کلاه عجیب و غریبی سرش بگذارد ، شوهرش با اکراه او را با خودش به کوچه و خیابان می برد . ولی اگر کلاه کوچکی بر سرش بگذارد و کت و دامن خیاط دوز تن کند شوهرش با کمال میل او را بیرون می برد و تمام مدت به زنی که لباس رنگ شاد پوشیده و کلاه عجیب و غریب سرش گذاشته و رژ لب زده است خیره می شود !!!
"بالتیمور بیکن "


-11مرد مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود .
"جرج الیوت "

 

-12ما نقاط مشترک زیادی با هم داشتیم ، من عاشق او بودم و او هم عاشق خودش بود !!!
" شلی وینترز "

 

-13وقتی مردی به من می گوید که می خواهد همه ی ورق هایش را رو کند همیشه بی اختیار به آستینش نگاه می کنم !!!
" لزلی بلیشا "

 

 

  -14تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما بعد از ازدواج تقریبا هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود!
" سامرست موام

 

 

 




تاریخ : دوشنبه 89/12/16 | 10:47 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

خواندن و اندیشیدن در این مطلب بیشتر از یکی دو دقیقه وقت نمیگیرد. این پیام را وانگذارید.

 

1- به خاطر داشته باش که عشقهای سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطر کردنها و ریسکهای بزرگ محتاجاند.

 

2- وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده.

 

3- این سه میم را از همواره دنبال کن:

 

* محبت و احترام به خود را

* محبت به همگان را

* مسؤولیتپذیری در برابر کارهایی که کردهای

 

4- به خاطر داشته باش دست نیافتن به آنچه میجویی، گاه اقبالی بزرگ است.

 

5- اگر میخواهی قواعد بازی را عوض کنی، نخست قواعد را فرابگیر.

 

6- به خاطر یک مشاجرهی کوچک، ارتباطی بزرگ را از دست نده.

 

7- وقتی دانستی که خطایی مرتکب شدهای، گامهایی را پیاپی برای جبران آن خطا بردار.

 

8- بخشی از هر روز خود را به تنهایی گذران.

 

9- چشمان خود را نسبت به تغییرات بگشا، اما ارزشهای خود رابهسادگی در برابر آنها فرومگذار.

 

10- به خاطر داشته باش که گاه سکوت بهترین پاسخ است.

 

11- شرافتمندانه بزی؛ تا هرگاه بیشتر عمر کردی، با یادآوری زندگی خویش دوباره شادی را تجربه کنی.

 

12- زیرساخت زندگی شما، وجودجوی از محبت و عشق در محیط خانه وخانواده است.

 

13- در مواقعی که با محبوب خویش ماجرا میکنی و از او گله داری، تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایههای قدیم نگیر.

 

14- دانش خود را با دیگران درمیان بگذار. این تنها راه جاودانگی است.

 

15- با دنیا و زندگیِ زمینی بر سر مهر باش.

 

16- سالی یک بار به جایی برو که تا کنون هرگز نرفتهای.

 

17- بدان که بهترین ارتباط، آن است که عشق شما به هم، از نیاز شمابه هم سبقت گیرد.

 

18- وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه چیز را از دست دادهای که چنین موفقیتی را به دست آوردهای.




تاریخ : دوشنبه 89/12/16 | 10:44 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.