ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
اسفند 89 - کوسالان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در اوزاکای ژاپن ، شیرینی‌سرای بسیار مشهوری بود
 
شهرت آن به خاطر شیرینی‌های خوشمزه‌ای بود که می‌پخت .
 
مشتری‌های بسیار ثروتمندی به این مغازه می‌آمدند ، چون قیمت شیرینی‌ها بسیار گران بود
 
صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوش‌آمد 
 
مشتری‌ها به این طرف نمی‌آمد ، مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است
 
یک روز مرد فقیری با لباس‌های مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیش‌خوان آمد
 
قبل از آن‌که مرد فقیر به پیشخوان برسد ، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوش‌آمد گفت و با صبوری تمام
منتظر شد تا آن مرد جیب‌هایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد
 
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دست‌های مرد فقیر قرار داد 
 
و هنگامی که او فروشگاه را ترک می‌کرد ،صاحب فروشگاه همچنان تعظیم می‌کرد
 
وقتی مشتری فقیر رفت ، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند 
 
و پرسیدند که در حالی که برای مشتری‌های ثروتمند از جای خود بلند نمی‌شوید ، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید ؟
 
صاحب مغازه در پاسخ گفت : 
 
مرد فقیر همه‌ی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود
 
شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است ، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر ، خوب و باارزش است 



تاریخ : دوشنبه 89/12/23 | 2:13 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

 

/uploaded/mihanpatoghbfa0340a2a38a55e78749ed2648df0a4_1296472347_32607907432586386162.jpg

انواع زن به روایت طنز تصویری

/uploaded/mihanpatogh5d4ef3848270ebad43b64a52f89685e7_1296472307_38740342730991149834.jpg

انواع زن به روایت طنز تصویری

/uploaded/mihanpatogh5c0aff9b485bb434a4ec16ce6be7efe1_1296472312_46904290785704690799.jpg

انواع زن به روایت طنز تصویری

/uploaded/mihanpatogh4a5ef1ae3581204953c946bf5dd60d66_1296472377_50784316350328194943.jpg

انواع زن به روایت طنز تصویری

/uploaded/mihanpatogh4b9119b51838a8145937a8bd9a9c61b3_1296472379_53638169258510989102.jpg

انواع زن به روایت طنز تصویری

/uploaded/mihanpatoghebaeb49bca0053fa0e6e5c09bb7124b9_1296472374_68906457849979307163.jpg

انواع زن به روایت طنز تصویری

/uploaded/mihanpatogh1d54e83e7317182ec01a5f459f2abf92_1296472362_75810721251036284126.jpg

انواع زن به روایت طنز تصویری

/uploaded/mihanpatoghc947e807ffba733a6ee19b70e0e9495b_1296472410_99998497030463016272.jpg




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 11:20 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

نقش زنان در رانندگی -واقعا نقش مهمی دارن - طنز

زنان در رانندگی واقعا به کمک مردها می آیند
شاید باور نکنید ولی در مواقع خاص بدون وجود آنها رانندگی امکان پزیر نیست!
پس عکس زیر را ببینید و باور کنید!
 
نقش زنان در رانندگی -واقعا نقش مهمی دارن - طنز
نقش زنان در رانندگی -واقعا نقش مهمی دارن - طنز
نقش زنان در رانندگی -واقعا نقش مهمی دارن - طنز

نقش زنان در رانندگی -واقعا نقش مهمی دارن - طنز




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 11:16 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد طنز

غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد

دارد این یارانه ها استان به استان می رسد

 

مبلغش هر چند فعلاً قابل برداشت نیست

موسم برداشت حتماً تا زمستان می رسد

  

در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود

بعد از این یک پول یامفتی فراوان می رسد

 

چند سالی مایه داران حال می کردند و حال

نوبت حالیدن یارانه داران می رسد

 

شهر، کلاً شور و حال دیگری بگرفته است

بانگ بوق و سوت و کف از هر خیابان می رسد

 

آن یکی با ساز، رنگ گلپری جون می زند

این یکی با دنبکش، بابا کرم خوان می رسد

 

عمه صغرا پشت گوشی قهقهه سر داده است

شوهرش هم با کباب و نان و ریحان می رسد

 

مش رجب، آن گوشه هی یک ریز بشکن می زند

خاله طوبا هم کمر جنبان و رقصان می رسد

 

تا که بابام این خبر را در جراید خواند گفت:

خب خدا را شکر پول کفش و تنبان می رسد

 

مادرم هم خنده ی جانانه ای فرمود و گفت:

پول شال و عینک و یک جفت دندان می رسد

 

بی بی از آن سو کمی تا قسمتی فریاد زد:

خرج استخر و سونام، ای جانمی جان می رسد

 

خان عمو با کیسه و زنبیل و ساکش رفته بانک

تا بگیرد آنچه را فعلاً به ایشان می رسد

 

خاله آزیتا که یادش رفته فرمی پر کند

طفلکی از دور با چشمان گریان می رسد




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 11:13 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر




دارایی های فوتبالیست های ایران

فرهاد مجیدی سرمایه گذاری های زیادی انجام داده که می توان به طور نمونه به شهرک سازی اش در دبی و همچنین در شمال کشور اشاره کرد
دارایی های فوتبالیست های ایران

فرهاد مجیدی کاپیتان استقلال یکی از ساکنین محله فرمانیه است. چندین ماشیندارد و خودش از پرادو و بی. ام. و اش خیلی بیشتر استفاده می کند. فرهادسرمایه گذاری های زیادی انجام داده که می توان به طور نمونه به شهرک سازیاش در دبی و همچنین در شمال کشور اشاره کرد. او اما در کارهای زیاد دیگریهم سرمایه گذاری کرده و می کند.


تاجر موفق

کریم باقری را نباید با ظاهرش سنجید. او یکی از بیزینس من های موفق در بینورزشکاران به حساب می آید. منزلش در خیابان فرشته تهران است و در کارتجارت خواروبار است. طبق شنیده ها او ?? تریلی دارد که در کارهای ترانزیتکالا هستند. کاپیتان پرسپولیس همچنین یکی از طرفداران پرو پاقرص اتومبیلبی. ام. و است که معمولاً هر سال مدلش را به روز می کند.

......................
برج سازی در کرج

علی کریمی یکی از همین فوتبالیست هایی است که با فوتبال توانسته برای خودشثروت زیادی دست و پا کند. کریمی با رفتنش به لیگ های حوزه خلیج فارس و پساز آن حضورش در بوندس لیگا خودش را در زمره بازیکنان پولدار فوتبال ایرانقرار داد.

ظاهراً کریمی که در فرمانیه تهران سکونت دارد، مشغول برج سازی در کرج است.حتی شنیده می شود او در چند شرکت سرمایه گذاری کرده است. یک فست فود مدرندر فردیس کرج توسط علی کریمی به نام خودش ساخته شده که هر روز مشتریانزیادی در آنجا برای غذاخوردن جمع می شوند. البته علی کریمی یکی ازبازیکنانی است که دست به خرج کردنش هم خیلی خوب است، به طوریکه دو ماشیندارد که هر دوی آنها از آخرین مدل های «بی ام و» هستند. هرچند که کریمیبکی از بازیکنانی است که دستی هم در کارهای خیر دارد و کارهای عام المنفعهزیادی انجام می دهد.
.................................

تولیدی پوشاک و لوازم ورزشی

جواد نکونام هافبک ایرانی اوساسونای اسپانیا هم یکی از بازیکنانی است کهپول هایش را در کارهای تجاری هزینه کرده است تا پس از دوران فوتبالشبتواند با خیالی آسوده روزگار را سپری کند. جواد نکونام به اتفاق چند تناز دوستانش یک شرکت تولید پوشاک و لوازم ورزشی تأسیس کرده بود اما تنها بهآن اکتفا نکرده و طبق شنیده ها در شمال کشور یکی از کسانی است که مشغولشهرک سازی است.

.................................
ساکن محله فرمانیه

فرزاد اشوبی هافبکی که تازه امسال به استقلال آمده اما سکونت در محله پدریرا به هر جای دیگری ترجیح می دهد. فرزاد پس از بازگشت از کرمان در خیابانپیروزی تهران ساکن است و یک اتومبیل بی. ام. و گرانقیمت دارد.

......................................
مجید جلالی سرمربی فولاد خوزستان اما ساکن محله فرمانیه تهران است کهاتومبیل پژو پارس را چند سالی می شود که حفظ کرده است. او تمام هم و غمشفوتبال است و کارهایی که غیر از آن را هم انجام می دهد بازهم به فوتبالختم می شود. البته جلالی چند سال پیش قصد خریداری کردن یک معدن را داشت کههیچ گاه این تصمیم عملی نشد.
...............................
مجتبی جباری هافبک بعضاً مصدوم استقلال هم یکی از مغازه داران بازارموبایل ایران است که چندین باب مغازه و چندین خانه هم دارد. مجتبی همچنینبنز نقره ای رنگ دارد.
...........................
شیث رضایی کاپیتان دوم پرسپولیس هم ساکن بالاترین نقطه سعادت آباد است کهبنز مشکی گرانقیمتی دارد. او به غیر از فوتبال در کار تجارت خانه است وخانه های پیش فروش را خریداری کرده و به مردم می فروشد.
...................................

مازیار زارع هافبک شمالی پرسپولیس هم دستی در کارهای زمین دارد. او درانزلی که زادگاهش به حساب می آید، زمین خرید و فروش می کند. مازیار البتهساکن محله سعادت آباد است و اتومبیل لنکروز مشکی زیبایی هم دارد که هرگاهبه انزلی می رود خیلی ها می خواهند با آن عکس یادگاری بگیرند.

.................................

مهدی مهدوی کیا یکی دیگر از بازیکنان متمول استیل آذین است که پس از چندینسال بازی در لیگ آلمان از اواسط لیگ کذشته به ایران بازگشت. مهدی زمانی کهدر هامبورگ بازی می کرد یکی از پردرآمدترین بازیکنان ایران بود. البته دراینتراخت فرانکفورت هم دستمزد مهدوی کیا بالا بود و گفته می شود یکی ازدلایل جدایی این بازیکن از تیم اصلی فرانکفورت همین دستمزد زیاد بوده کهباشگاه توانایی پرداختنش را نداشته است. مهدوی کیا اما یکی از بازیکنانیاست که در آلمان هم منزل مسکونی دارد و کلاً به داشتن ملک علاقه زیادینشان داده است. گفته می شود او در تهران هم چندین باب منزل دارد و پولهایش را هم در کار واردات و صادرات تزریق کرده است. اتومبیل بنز مهدوی کیااما یکی از ماشین هایی است که در زمان ردشدنش از خیابان های تهران مردم آنرا با انگشت شان به یکدیگر نشان می دهند.

............................................
سرمایه داری بدون اتومبیل

در این گزارش، تبیان می نویسد:حسین کعبی را باید یکی از ملاک های جوان وخوش آتیه در بین فوتبالیست ها به حساب آورد. او معمولاً با پول هایی کهبدست آورده و می آورد، منزل مسکونی تهیه می کند و آنها را به مردم اجارهمی دهد و از این راه به غیر از فوتبال کسب درآمد می کند. حسین ساکن محلهسعادت آباد تهران است، اما اعتقادی به رانندگی ندارد به همین علت اتومبیلیهم ندارد. او معمولاً با آژانس یا توسط دوستانش در خیابان های تهران ترددمی کند. البته حسین کعبی معمولاً آخرین مدل اتومبیل ها را خریداری کرده وآنها را برای خانواده اش در اهواز می فرستد تا آنها از آن استفاده کنند.
..........................................

سرمایه گذاری در بانک

فریدون زندی هم پس از سال ها زندگی و بازی در اروپا به ایران آمده و دراستیل آذین بازی می کند. زندی اتومبیل مرسدس بنز گرانقیتی دارد که به گفتهخیلی ها به هیچ عنوان حاضر به از دست دادن آن نیست. او اما به علت سال هابازی کردن در سطح اول فوتبال، با تفکراتی کاملاً حرفه ای رشد کرده و تنهابه بازی کردن فوتبال می اندیشد. اما پول هایش را در بانک سرمایه گذاریکرده و سودش را می گیرد. زندی یکی دیگر از بازیکنان فوتبال است که درخیابان فرشته سکونت دارد.




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 11:6 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

ابرو ها چه خاصیتی دارند؟

 ابروها مانند یک چتر از چشم محافظت می کنند . وقتی که باران می بارد یا عرق می کنیم ، این ابروها هستند که باعث می شوند قطرات باران یا عرق مستقیماً وارد چشم ها نشوند و از اطراف صورت پایین بیایند . و دید چشم را مختل می کند . و دید چشم را مختل نکنند .
ابروهای کمانی شکل ما ، قطرات باران یا عرق را به سمت گوشه های خارجی چشم ها هدایت می کند . و از ورود آنها به چشم جلوگیری می کنند . با این عمل ، ابروها نه تنها باعث می شوند که ما در باران به راحتی ببینیم ، بلکه نمی گذارند قطرات عرق که حاوی مقدار زیادی نمک است ، وارد چشم شود و آنها را بسوزاند .
ابروها وظایف دیگری هم دارند . هم به زیبایی صورت ما می افزایند و هم کمک می کنند که بفهمیم دیگران چه احساسی دارند ، بدون اینکه از آنها سئوال کنیم . حالت ابروها می تواند حس خوشحالی ، ناراحتی ، تعجب و حتی ترس و وحشت را در شخص کاملاً نشان بدهد . مثلاً اگر ابروهای فردی در هم گره خورده باشد ، نشان دهنده عصبانیت یا ناراحتی اوست . علاوه بر این ابروها همیشه نقش مهمی در زیبایی صورت بازی می کنند و همیشه مورد توجه آرایشگرها و صورت پردازها بــوده و هستند




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 11:2 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

آیا میدانستید؟؟!!

آ

آیا میدانستید که اگر کلفتی تار عنکبوت به اندازه مغز یک مداد به هم تنیده میشد می‌توانست یک هواپیمای بویینگ سنگین وزن را تحمل کند ؟

آیا میدانستید که این حقیقت دارد که به راستی فیل از موش میترسد ؟

آیا میدانستید که شلوغ ترین مکان دنیا کندوی زنبور عسل است ؟

آیا میدانستید که اگر تمام کرات منظومه شمسی را با هم جمع کنیم و سپس آن را دو برابر کنیم باز هم به اندازه وسعت کره مشتری نمی‌شود ؟

آیا میدانستید که وسعت کره ماه به اندازه قاره استرالیاست ؟

آیا میدانستید که ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین هستند و موجوداتی هستند که در روز دو برابر وزن خود غذا می‌خورند ؟

آیا میدانستید که سوسک ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده بمانند ؟

آیا میدانستید که گربه و سگ پنج نوع گروه خون دارند در حالیکه انسان چهارنوع گروه خون دارد ؟

آیا میدانستید که در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال میشود در آن باران نباریده ؟

آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی اند که بدون برگشتن به عقب پشت سر خود را می بینند ؟

آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست ؟

آیا میدانستید که تنها موجودای که میتواند به پشت بخوابد انسان است ؟

آیا میدانستید که فقط قورباغه های نر قور قور می‌کنند ؟

آیا میدانستید که افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند ؟

آیا میدانستید که شکلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شکلات میتوان یک سگ را کشت ؟

آیا میدانستید که مایع موجود در نارگیل نارس را می‌توان بجای پلاسمای خون استفاده کرد ؟

آیا میدانستید که درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی‌دهد ؟

آیا میدانستید که خورشید کوچکترین ستاره دنیا است ؟

آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه هشت دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید ؟

آیا میدانستید که فاصله بین مچ دست تا ارنج برابر با طول کف پا است ؟

آیا میدانستید که مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند ؟

آیا میدانستید که ناخن انگشت میانی سریعتر از دیگر انگشتها رشد میکند ؟

آیا میدانستید که نروژ سومین کشور صادر کننده نفت میباشد ؟

آیا میدانستید که مروارید درون سرکه ذوب میگردد ؟

آیا میدانستید که بال زدن یک پروانه هم زمین را تکان میدهد ؟

آیا میدانستید که تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است ؟

آیا میدانستید که روباه همه چیز را خاکستری می بیند ؟

آیا میدانستید که گربه قادر نیست مزه شیرین را تشخیص دهد ؟

آیا میدانستید که یک گرم سم مار کبری می تواند صدوپنجاه نفر را بکشد ؟




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 10:55 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

نکته های جالب- حتما بخوانید

مشکل مورچه‌ها: پوست خیار را نزدیک سوراخ مورچه‌ها قرار دهید


برای به دست آوردن یخ پاک و تمیز آب را اول بجوشانید

برای پاک کردن آدامس از روی لباس: لباس را به مدت 1 ساعت در فریزر قرار دهید

برای سفید کردن لباس های سفید: لباس را همراه با یک تکه لیمو به مدت 10 دقیقه در آب داغ خیس کنید

برای درخشندگی مو: یک قاشق سرکه به موهای خود زده سپس آب بکشید

برای جلوگیری از ریزش اشک هنگام پوست کندن پیاز آدامس بجوید

پیش از جوشاندن سیب زمینی را فقط از یک جهت پوست بگیرید

برای جوشاندن سریع تخم مرغ به آب آن نمک اضافه کنید

برای امتحان تازه بودن ماهی: آن را در یک کاسه آب سرد بگذارید در صورتی که ماهی شناور شود تازه است

 برای امتحان تازگی تخم مرغ: آن را در آب بگذارید اگر به صورت افقی قرار گرفت تازه است.اگر به صورت کج قرار گرفت 3-4 روزه است . اگر عمودی قرار گرفت 10 روزه است. اگر شناور شد کهنه است

 برای پاک کردن اثر جوهر از روی لباس: خمیر دندان را روی لکه جوهر قرار دهید و بگذارید خشک شود سپس بشورید

برای خلاص شدن از دست موش: در محلی که موش را پیدا کرده‌اید فلفل سیاه بپاشید. موشها فرار خواهند کرد

برای خلاص شدن از دست حشرات در هنگام شب: برگهای نعنا را نزدیک تخت و بالش و در اطراف اطاق خود قرار دهید




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 10:47 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

 

 

داستان قدردانی از مادر

یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای یک شغل مدیریتی در شرکتی بزرگ درخواست داد و در اولین مصاحبه پذیرفته شد؛ رئیس شرکت در حالیکه آخرین مصاحبه مراحل مصاحبه را انجام میداد، از شرح سوابق جوان متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی او از دبیرستان تا پژوهشهای پس از لیسانس تماماً بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد.

رئیس پرسید: آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟

جوان پاسخ داد: هیچ.

رئیس پرسید: آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟

جوان پاسخ داد: زمانی که یک سال داشتم پدرم فوت کرد و تنها مادرم بود که شهریه های مدرسه ام را پرداخت می کرد.

رئیس پرسید: مادرتان کجا کار می کرد؟

جوان پاسخ داد: مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می کرد.

رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد.

جوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد.

رئیس پرسید: آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟

جوان پاسخ داد: هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و کتابهای بیشتری مطالعه کنم. بعلاوه مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید.

رئیس گفت: درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنید و سپس فردا صبح پیش من بیایید.

جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است.

وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند.

مادرش احساس عجیبی می کرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد جوان نشان داد. جوان دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد. همانطور که آن کار را انجام می داد اشکهایش سرازیر شد. اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شده، و اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست دستهایش است. بعضی کبودی ها خیلی دردناک بود که مادرش می لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد.

این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دست هاست که هر روز رخت ها را می شوید تا او بتواند شهریه مدرسه را پرداخت کند. کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بود برای پایان تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند.

بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرش یواشکی شست.

آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی درد دل کردند.

صبح روز بعد، جوان به دفتر رئیس شرکت رفت.

رئیس متوجه اشکهای توی چشم های جوان شد، پرسید:

آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده اید و چه چیزی یاد گرفتید؟

جوان پاسخ داد: دستهای مادرم را تمیز کردم و شستشوی همه باقیمانده رخت ها را نیز تمام کردم.

رئیس پرسید: لطفاً احساس تان را به من بگویید.

جوان گفت:

1. اکنون می دانم که قدردانی چیست. بدون مادرم، موفقیت امروز من معنایی نداشت.

2. از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک می فهمم که چقدر سخت و دشوار است برای اینکه یک کاری انجام شود.

3. به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک کنم.

رئیس شرکت گفت: این چیزیست که دنبالش می گشتم که مدیرم شود.

می خواهم کسی را به کار بگیرم که بتواند قدر کمک بدیگران را بداند، کسی که ارزش زحمات دیگران را برای انجام کارها بفهمد و کسی که پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد. شما استخدام شدید. بعدها، این شخص جوان خیلی سخت کار می کرد و توانست احترام زیردستانش را بدست بیاورد.

چندی نگذشت که این انگیزه در تمام کارمندان گسترش یافت و هر کارمندی با کوشش و جدیت خالصانه کار می کرد و طولی نکشید که عملکرد شرکت به طور فوق العاده ای بهبود یافت ...

یک بچه، که تحت هر شرایطی حمایت شده و از روی محبتی که والدین به او داشته اند هر آنچه که نیاز داشته از روی عادت برای او فراهم کرده اند، ذهنیت مقرری را در خود پرورش داده و همیشه خودش را مقدم می داند و این در حالیست که او از زحمات بیشمار والدین خود بی خبر است. وقتی که بزرگ می شود و وارد بازار کار می شود، می پندارد که هر کسی باید حرف او را گوش دهد، زمانی که مدیر می شود، هرگز زحمات کارمندانش را نمی فهمد و همیشه دیگران را سرزنش می کند. برای چنین شخصی که ممکن است از نظر آموزشی خوب باشد، البته ممکن است یک مدتی موفق باشد، اما عاقبت احساس کامیابی نمی کند. او غر خواهد زد و آکنده از تنفر می شود و برای بیشتر بدست آوردن می جنگند ...

شما می توانید بگذارید بچه هایتان در خانه بزرگ زندگی کنند، غذای خوب بخورند، پیانو بیاموزند، تلویزیون صفحه بزرگ تماشا کنند و از بهترین رفاه برخوردار باشند اما هنگامی که دارید چمن ها را می زنید، لطفاً اجازه دهید آنها هم اینکار را تجربه کنند. بعد از غذا، بگذارید بشقاب و کاسه های خود را همراه با خواهر و برادرهایشان بشویند.

برای این نیست که شما پول ندارید که مستخدم بگیرید، بلکه می خواهید که آنها تا اندازه ای هم به گوشه ای از سختی ها پی ببرند، مهم نیست که والدین شان چقدر ثروتمند هستند، یک روزی موی سرشان به همان اندازه مادر شخص جوان سفید خواهد شد. مهم ترین چیز اینست که بچه های شما یاد بگیرند که چطور از زحمات والدین و بزرگترهای خودشان قدردانی کنند و خود را عادت دهند که چطور برای انجام کارها با دیگران کار کنند. این پیام نه تنها برای بچه هایمان بلکه برای همه ما که در جامعه پرمشغله ی امروزی زندگی می کنیم موثر است و حداقل ارزش این را دارد که قدردانی و قدرشناسی را به بچه هایمان انتقال دهیم.




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 10:26 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

داستان کوتاه و طنز آمیز معلم ودختر کوچولو

 

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.

معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد، زیرا با وجود این که پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد.

دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟

معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.

دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.

معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟

دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید.




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 10:16 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.