ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
بازسازی صحنه واژگونی خودرو و اهمیت بستن کمربند ایمنی - کوسالان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

بازسازی صحنه واژگونی خودرو و اهمیت بستن کمربند ایمنی


همیشه کمربند راببندید

داری میخندی و میری فکر میکنی بهترینی از همه جلو میزنی دوستات برات سوت میکشن. به نظرت همه راننده های دیگه دست و پا چلفتی ها درد سر سازن   . میخوای

از دست این احمقها فرار کنی و برسی به جایی که خلوت باشه

گاز میدی و میندازی توی لاین مخالف . از پلیس هم که خبری نیست   .

از رو بروت یه ماشین کند که توش یه خانواده دارن برمیگردن میاد   .


تو ترمز میکنی ... ماشینت میچرخه ... میخوای به این فکر کنی که در اینگونه موارد یه راننده حرفه ای

چیکار میکنه که یه ضربه شدید بهت وارد میشه   .

چشماتو باز میکنی ... مردم دور و برت جم شدن ... دوستت رو میبنی که دیگه نمیخنده. سرش له شده و

چشماش باز مونده .. یکی دیگشون صدای فریادش میاد   . از دور تر صدای ناله زن و بچه میاد   .

ماشینت ، مایه افتخارت تبدیل شده به یه غول مرگبار متلاشی و از کار افتاده   .

پلیس میاد ... اینجا ایرانه از آمبولانس خبری نیست . یه پتو میندازن روی دوستت.   .

میخوای یه چیزی بگی ... سرت گیج میره   ... میخوای گریه کنی ... بالای سرت مردم رو میبینی که

سرشون رو تکون میدن و بعد میخوابی ... چشماتو باز میکنی ... همه جا سفیده

.. خانوادت با ناراحتی دور و برتن ... تازه معنی درد رو تجربه میکنی و ناله میکنی  ... نمیتونی غذا

بخوری ... چشمات درست نمیبینن ... چند روز درد میکشی ... سراغ دوستت رو میگیری

مرده . توی اون تصادف شش نفر مردن .... تو اونا رو کشتی ...

از خودت بدت میاد ... حالا باید دیه بدی ... بیمه 60 میلیون ماباالتفاوت میخواد ... ماشینتو 3 میلیون میخرن

... میمونه 57 میلیون ... به زندان فکر میکنی و خودت رو توی لباس زندان میبینی ... بابات قرض میکنه

... مامانت طلاهاش رو میفروشه ... خواهرت ... برادرت.. هنوز 40 میلیون دیگه مونده ... تو خونه همه یه

جوری نگات میکنن ... بابات خونه رو میفروشه .. و پول رو میده ...

وقتی میرین دادگاه و حکم میدن که برین سندتون رو آزاد کنید به موهای پدرت که اطراف شقیقه سفید شدن

فکر میکنی ... به مادر دوستت که زجه میزد و بچه اش رو از تو میخواست ... به تنها دختر بازمانده از

خانواده ماشین مقابل که به چشماش نگاه میکردی ... به 1 دقیقه قبل از تصادف که تصمیم گرفتی از خط

ممتد سبقت بگیری و این که اگه اون فرمون رو نمیپیچوندی و اگه چند ثانیه صبر میکردی ...

حالا 10 سال گذشته با همسرت و دختر کوچولوت دارین میرین شمال ... وقتی به نقطه تصادف ده سال

پیشت میرسی برای هزارمین بار به اون سال و فشارهایی که متحمل شدی فکر میکنی ...

تو فکری که ماشینی رو میبینی که با عصبانیت پشتت چند تا چراغ و بوق میزنه و بعد از کنارت از رو خط

ممتد سبقت میگیره ... وقتی از کنارت رد میشن چهار تا جوون رو میبینی که مثل یه راننده دست و پا چلفتی

بهت نگاه میکنن و میرن .



بدترین راننده قانونمند در شهر بسیار بهتر از بهترین راننده قانون شکن رانندگی میکند .

باتشکر مدیر وبلاگ




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 8:31 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.