
زیباترین لبخند دنیا ( خوشبختی = رضایتمندی ) را در چهره اش نگاه کنید .
کودکی . نشاط . بالندگی . دلخوش به پیراهنی زیبا و چشمانی پر از امید .
شرکت او به عنوان یک دختر روستایی در جشن ملی توت فرنگی در سنندج
بردن نان و چاشت برای پدری که نان فرزندان در دل سنگ جستجو میکند .
نگاهی دزدکی . دور از چشم پدر به مرد غریبه عکاس .
از دکتر شیری شنیده است که سونامی بی شوهری در راه است .
با چشمانی نگران به راه که شاید مرد زندگی از راه بیاید و دم شام کولون خانه پدر را به صدا در آورد و برود به دنبال بخت خویش .
دوش به دوش میبرد تا در تنور خانه نان شب فراهم آورد .
گندم میشوید و بادش میزند تا از گرد و غبار بزداید . چون دل بی غل و غش مردش .
و گاهی بر کناره های سیروان دست و صورتی به آب میزند .
گپ زدن های سر پیری
در شادی و عروسی
در 150 سال پیش با این هیبت عکس میگرفت
آخی !!!!!!!! دایکم . بوچ وا له بانه که وه و له سر ریگاکه دا بی رفیق و هاوسر دانیشتویی ؟
آخریه تی . وه کو کوتریک بو بال گردنه وه . بو ...
آخی . آخر همه ما . بی رفیق . بی همسر . ظاهرا" دنیا دیگه بهش نیازی نداره . نشسته بر سر راهی که از بام خانه ها میگذرد . هر روز دست غم و بی چاره بودن بر زانو منتظر تا شاید ... بیاید و چون کبوتری روح او را به پرواز درآورد . به دیگر سو . به سرایی که قراره باقی باشه .
باتشکر ازدوست خوبم عیسی مهدوی