ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
پیرمرد عاشق - کوسالان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیرمردی صبح زود از خانه‌اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه
رساندند.پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد
غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
 
پرستاران از او دلیلش را پرسیدند. پیرمرد گفت زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می‌روم و صبحانه را با او می‌خورم. نمی‌خواهم دیر شود!
 
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می‌دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم
نمی‌شناسد!پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می‌روید؟
 
پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت:
 
اما من که می‌دانم او چه کسی است...!  



تاریخ : دوشنبه 89/12/23 | 2:16 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.