زندگی مثل یک پیانوست
همان چیزی را می شنوی که می نوازی!!!
حوا تو مگر سیب را پوست کندی خوردی که دنیا اینگونه پوست ما را میکند؟؟؟؟؟؟
پشت سر هر مرد بزرگ یک زن بزرگ است و پشت سر هر زن بزرگ یک مرد بی عرضه.
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم
تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم. دکتر شریعتی
درد را از هر طرفش بخوانی "درد" است,دریغ از "درمان" که عکسش "نامرد" است .
چه حقیر و کوچک است آن که به خود مغرور است ، چرا که نمی داند بعد
از بازی شطرنج .... شاه و سرباز همه در یک جعبه قرار می گیرند
روی هر پله که باشی خدا یه پله از تو بالاتره
نه به خاطر اینکه خداست
بلکه به خاطر اینکه دستتو بگیره...
دخترها مثل سیب های روی درخت هستند. بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمی خواهند به بهترین ها برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی بشوند، بنابراین به سیب های پوسیده روی زمین که به دست آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند. سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل ازآنهاست درحالی که آنها فوق العاده اند. آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند از درخت بالا بیاید..
مسئولین محترم لطفا فکری برای این جاده بکنید//؟؟؟
چراکسی حرف مارانمی شنود /؟؟؟؟
ساعت 19 روز پنج شنبه
هیچوقت از ریسک کردن نهراسیم
چراکه به مااین فرصت راخواهددادتاشجاعت رایادبگیریم.
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است .
قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید
جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند . پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین ، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد ،
اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند.
" آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده ، سلامتی ، دوستان و روح خودتان
و توپ لاستیکی همان کارتان است.
برایان دایسون
مدیراجرائی اسبق در شرکت کوکاکول
دیوار یک مهد کودک درتهران : خیابان ایرانشهر
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور.
ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم ، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند،
مثلاً امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟
و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیش وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا
یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود
بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم
همچین می زنمت که به خر بگی زن دایی، بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه
و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟
خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟
ما نتیجه می گیریم که خیلی خوب شد که ما در ایران به دنیا آمدیم
تا بتونیم هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند
هستند استفاده کنیم و در موردشان حرف بزنیم
و نمی دانیم اگر در ایران به دنیا نیامده بودیم چه کاری باید می کردیم.
بدون نظر نذاری بری
<>>
س........ک.......30 ترین عکس قرن حاضر + عکس
برای دیدن عکس به ادامه مطلب بروید ادامه مطلب...
ارسالی ازیک دوست
دلخوش از آنیم که حج میرویم غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم او که همینجاست کجا میرویم