ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
مدرک دیپلمم اینجاست ولی کار کجاست؟
هر کجایی که من مدرک خود را بردم
پاسخ این بود که یک پارتی پولدار کجاست؟
روز و شب هر چه دویدم پی همسر گفتند
از برای چو تویی همسر و غمخوار کجاست؟
پدر دختره تا دید مرا با فریاد
گفت اوٌل تو بگو درهم و دینار کجاست؟
خانه در جردن و شمران چه داری بچه؟
پست و عنوان و یا حجره و انبار کجاست؟
ست الماس و گلوبند زمرد که به آن
بکند دختر من فخر در انظار کجاست؟
یک عدد بنز مدل 98 دو در
تا کند فیس در آن در بر اغیار کجاست؟
اعتیاد ار که نداری و سلامت هستی
برگی پاکی ژن از دکتر و بهیار کجاست؟
هر چه فریاد زدم حرف مراکس نشنید
که به دادم برسد؟ گوش بدهکار کجاست؟
نیست چون بهر جوان عیب اکنون حمٌالم
توی میدان بکنم باربری، بار کجاست؟
مدرک دیپلم خود را بفروشم به دو پول
ایهالناس بگویید خریدار کجاست؟
چیستان بیل گیتس
دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هر کدام یک در دارند ولی هیچ کدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد درون اتاق ها کاملاً تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توان های ???، ??? و ??? وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد.( لطفاً به شکل فوق نگاه کنید) ما نمی دانیم کدام کلید کدام چراغ را روشن می کند( مثلاً نمی دانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغ های دیگر اما به طور قطع می دانیم که هر کدام از کلیدها یکی از چراغ ها را روشن می کند. هم چنین ترتیب چراغ ها را هم نمی دانیم ). شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است. برای این کار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید. شما می توانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمی توانید از کسی کمک بگیرید و هیچ گونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی به همراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یک بار وارد اتاق چراغ ها شوید و وقتی که وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمی توانید مجدداً وارد آن اتاق بشوید.
این چیستان را بیل گیتس در سال ???? طراحی کرد تا از بین ??? مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند.حال بفرمایید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟
پاسخ را در تاریخ 89/12/5درج خواهم کرد.
از زندگی چه آموخته اید؟
آموخته ام که با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره می توان قلب خرید، ولی عشق را نه. آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است.
آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت.
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم.
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم.
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی.
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است.
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیک تر می شویم سریعتر حرکت می کند.
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد.
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند.
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم.
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد.
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد، نه زمان.
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد.
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم.
آموخته ام ... که فرصت ها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یک بار به او بیشتر بگویم دوستش دارم.
آموخته ام ... که لبخند ارزان ترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد.
کوتاه اما خواندنی
1- اولین کسی که زره ساخت، حضرت داود(ع) بود.
2- اولین کسی که توبه کرد، حضرت آدم(ع) بود.
3- اولین کتاب آسمانی که از جانب خداوند نازل شد، صحف حضرت آدم(ع) بود.
4- اولین کسی که علم حساب را وضع کرد، حضرت ادریس(ع) بود.
5- اولین پیامبر دارای شریعت، حضرت نوح(ع) بود.
6- اولین کتاب تفسیر قرآن، تألیف «سعید بن جبیر» بود.
7- اولین مفسر قرآن کریم، حضرت علی(ع) بود.
8- اولین کسی که پرچم برافراشت، حضرت ابراهیم(ع) بود.
9- اولین کسی که به ربوبیت خداوند ایمان آورد، حضرت محمد(ص) بود.
10- اولین بار چاپ قرآن در ایران، سال 1246 هجری قمری دوره قاجاریه با چاپ حروفی منتشر شد.
11- اولین کسی که قرآن را اعراب گذاری کرد، «ابوالاسود دوئلی» بود.
12- اولین بیمارستان در اسلام در دمشق سال 88 هجری ساخته شد.
13- اولین شخص از فلاسفه که اسلام اختیار کرد، فارابی بود.
14- اولین پیامبری که خیاطی کرد، حضرت ادریس(ع) بود.
15- اولین طفلی که شش ماهه به دنیا آمد وزنده ماند، حضرت یحیی(ع) بود.
16- اولین کسی که قبا پوشید، حضرت سلیمان(ع) بود.
17- اولین سوره ای که ترجمه شد،«سوره حمد» بود.
18- اولین کسی که علم تجوید رابه رشته تحریر درآورد، «ابو عبید قاسم بن سلام» بود.
19- اولین شخصی که قرآن را به زبان آلمانی ترجمه کرد، «سولومون شوایگر» بود.
20- اولین ایرانی مسلمان، سلمان فارسی بود.
21- اولین نشانه ظهور حضرت مهدی(عج) طلوع خورشید از مغرب است.
22- اولین سجده شکر در اسلام، توسط حضرت علی(ع) انجام شد.
23- اولین پیامبری که بر بنی اسرائیل مبعوث شد، حضرت موسی(ع) بود.
24- اولین شخصی که موی سفید در محاسن او پیدا شد، حضرت ابراهیم(ع) بود.
25- اولین کسی که شعر به عربی سرود، حضرت آدم(ع) بود.
26- اولین شخص از یاران امام حسین(ع) که در روز عاشورا به میدان آمد، «عبدالله بن عمیر» بود.
27- اولین شخصی که تیر به طرف لشکر امام حسین(ع) پرتاب کرد، «عمرسعد (لعنة الله علیه) » بود.
28- اولین نفر از سپاه یزید که در روز عاشورا به امام حسین(ع) پیوست، «حرّبن یزید ریاحی» بود.
29- اولین کسی که «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشت، حضرت سلیمان(ع) بود.
30- اولین جمله ای که حضرت آدم (ع) بر زبان آورد، «الحمد لله رب العالمین» بود.
31- اولین شخصی که در اسلام مدرسه شبانه روزی رابا تمام امکانات تأسیس نمود، «سیدرضی(ره)» بود.
32- اولین نمازی که بر حضرت محمد (ص) واجب شد، نماز ظهر بود.
33- اولین و مهمترین وصایای خداوند متعال در قرآن در خصوص نمازاست.
34- اولین زمینی که خداوندآن را قداست بخشید، «زمین کربلا» بود.
35- اولین شخصی که دستگاه های موسیقی عرب رابر روی قرآن پیاده کرد،«استاد محمد رفعت» بود.
دیگر اولین ها
1- اولین مدرسه کر ولال ها درایران توسط«میرزا جبار باغچه بان» تأسیس شد.
2- اولین کتابخانه در ایران درسال 1305 در شهر رشت تأسیس شد.
3- اولین دانشگاه در ایران به دستور انو شیروان عادل، درشهر اهواز با عنوان «دانشگاه جندی شاپور» ساخته شد.
4- اولین سجع پرداز زبان فارسی، خواجه عبدالله انصاری بود.
5- اولین چاه نفت ایران در مسجد سلیمان زده شد.
6- اولین کسی که شعر فارسی سرود، بهرام گور بود.
7- اولین کسی که از پنبه در پزشکی استفاده کرد، زکریای رازی بود.
8- اولین کتاب در ایران در سال 1741 میلادی در شهر اصفهان به چاپ رسید.
9- اولین کتابی که به خط و زبان فارسی منتشر شد، «سیرت مسیح» نام داشت ودر سال 1049 در هلند به چاپ رسید.
10- اولین اتومبیل توسط مظفرالدین شاه در سال 1320 قمری وارد ایران شد.
به جای کوسه بودن دلفین باشیم !
همه ما برای برقراری ارتباط با دیگران، روشهای منحصر به فردی داریم. بنابراین تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد. اما چگونه میتوانیم کلیدی پیدا کنیم که روابط خانوادگی، عاطفی و حرفهای ما را تسهیل کند؟ و چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟ نویسندگان کتاب راهبرد دلفینی، کلید این امر را تنها در همکاری و انعطافپذیری میدانند.
آنها معتقدند که به طور کلی، انسانها را همانند موجودات دریایی میتوان به 3 طبقه تقسیم کرد: ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول:
ماهیهای کپور هستند که همیشه ماهیهای قربانیاند زیرا پیوسته توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
در حیات اجتماعی بشر، برخی از انسانها نیز چنین هستند؛ یعنی برخی از انسانها در زندگی خود نقش ماهی کپور را بازی میکنند.
آنها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
دسته دوم:
کوسه ماهیها هستند که روش (برنده - بازنده) را به کار میگیرند.
برای اینکه من برنده شوم تو باید با زنده باشی و این کار باید بدون هیچ تمایز و تفاوتی انجام گیرد.
برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن به حساب میآید. هر ماهی یک وعده غذایی بالقوه است.
شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل در زندگی حرفهای یا شخصی خود با کوسههایی برخورد کرده باشیم.
دنیای سازمانها و دنیایی که ما در آن کار میکنیم از دیرباز دنیای کوسهها تلقی میشود که گاه صحبت از کارکنانی میشود که برای رسیدن به مقامهای بالا یکدیگر را میدرند.
در دنیای پر رقابت امروز، حتی سازمانها گاهی اوقات به طور موذیانه به سازمانهای دیگر حمله میکنند. به طور خلاصه انسانهایی را میتوان یافت که کم و بیش در حال رقابت دائمی از نوع برنده - بازنده هستند.
دسته سوم:
نوع دیگری از حیوانات دریایی دلفینها هستند.
این پستاندار آبزی بزرگ به طور طبیعی بازیگوش و دارای روحیه همکاری است و در ارتباطات خود شیوه برنده - برنده را برگزیده است. دلفین در دنیایی از وفور نعمت زندگی میکند. او هیچ کمبودی ندارد و میخواهد که همه چیز را با همگان تقسیم کند.
اگر یک دلفین زخمی شود، 4 دلفین دیگر او را همراهی میکنند تا خود را به گروه برساند. داستانهای زیادی نیز وجود دارد که در آنها دلفینها جان انسانها را نجات دادهاند. پژوهشهای انجام شده در ساندیهگو نشان دادهاست که دلفینها علاوه بر داشتن روحیه همکاری، بسیار باهوش هستند. حتی برخی از پژوهشگران آنها را باهوشترین موجودات روی زمین دانستهاند.
تحقیق زیر روحیه همکاری و روشهای برنده - بازنده و برنده - برنده را به خوبی آشکار میسازد.
در ساندیهگو پژوهشگران 95 کوسه و 5 دلفین را به مدت یک هفته در یک استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات رفتاری آنها پرداختند. ابتدا کوسهها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفینها حملهور شدند.
دلفینها فقط میخواستند با آنها بازی کنند ولی کوسهها بیوقفه به آنها حمله میکردند. سرانجام دلفینها به آرامی کوسهها را محاصره کرده و هنگامی که یکی از کوسهها حمله میکرد آنها به ستون فقرات پشت یا دندههای کوسه میکوبیدند و آنها را میشکستند. به این ترتیب کوسهها یکی بعد از دیگری کشته میشدند. پس از یک هفته 95 کوسه مرده و 5 دلفین زنده در حالی که با هم زندگی میکردند در استخر دیده شدند.
ارتباط هدایت شده در جهت راهحلها، تمایزهای پرباری را برای روشن کردن زندگی حرفهای و شخصی ارائه میدهد.
کوسه تمایزی انجام نمیدهد. در دنیای او برای برنده شدن دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند. ولی دلفینها بسیار انعطافپذیرند زیرا در دنیایی سرشار از تشخیصهای پربار زندگی میکنند.
بیایید یک بار دیگر ماجرای استخر ساندیهگو را مرور کنیم.
وقتی یک کوسه با یک دلفین روبهرو میشود چه اتفاقی میافتد؟
کوسه حمله میکند چون روش ارتباطی او برنده - بازنده است ولی دلفین با انعطافپذیری خاص خود فرار میکند و میگوید من در دنیایی سرشار از ثروت و وفور نعمت زندگی میکنم. در دریا برای همه به اندازه کافی غذا هست پس بیا با هم بازی و همکاری کنیم. کوسه دوباره حمله میکند و دلفین فرار میکند. کوسه توانایی درونی لازم را برای خارج شدن از تنگنظری ندارد، بنابراین مجدداً حمله میکند.
دلفین که میبیند دیگر چارهای ندارد میگوید: من آن قدر انعطافپذیری دارم که در موقع مناسب به یک کوسه تبدیل شوم پس حالا آماده رویارویی باش.اگر به طور تصادفی، کوسه آن قدر هوش داشته باشد که بفهمد حریف دلفین نمیشود و بخواهد در بازی و همکاری با او شرکت کند، دلفین به راحتی او را میبخشد و طوری با او رفتار میکند که انگار یک دلفین است.
سیزده جمله کلیدی پزشکان (طنز)
این بیماری شما باید فوری درمان بشه:
یعنی من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه این بیماری خیلی ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتیبش رو بدم!
خوب بگید ببینم مشکل شمااز کی شروع شد:
یعنی من از بیماری شما چیزی متوجه نشدم و ایده ای ندارم و امیدوارم شما خودتون سرنخی به من بدین!
یک وقت دیگه از منشی برای آخرهای این هفته بگیر:
یعنی من امروز با دوستام دوره دارم، باید برم زودتر بزن به چاک!
هم خبرهای خوب و هم خبرهای بد براتون دارم:
یعنی خبر خوب اینه که من قراره یه ماشین جدید بخرم و خبر بد اینکه شما باید پول اونو بدین!
من به این آزمایشگاه اطمینان دارم بهتره آزمایش هاتون را اونجا انجام بدین:
یعنی من 40 درصد از پول آزمایش بیمارانی که به اونجا معرفی می کنم را می گیرم!
دارویی که براتون نوشتم داروی خیلی جدیدیه:
یعنی من دارم یه مقاله علمی می نویسم و می خواهم از شما مثل موش آزمایشگاهی استفاده کنم!
اگه تا یک هفته دیگه خوب نشدید یه زنگ به من بزنید:
یعنی من نمی دونم بیماری شما چیه شاید خود به خود تا یک هفته دیگه خوب بشه!
بهتره چندتا آزمایش تکمیلی هم انجام بدین:
یعنی من نفهمیدم بیماری شما چیه. شاید بچه های آزمایشگاه بهتون کمک کنن!
ابن بیماری الان خیلی شایعه:
یعنی این چندمین مریضیه که این هفته داشتم باید حتما امشب برم سراغ کتاب های پزشکی و در مورد این بیماری مطالعه کنم!
اگه این عوارض از بین نرفت هفته دیگه زنگ بزنید وقت بگیرین:
یعنی تا حالا مریضی به این ... نداشتم خدا را شکر که هفته دیگه مسافرتم و مطب نمی آم!
فکر نمی کنم رفتن پیش فیزیوتراپیست فایدهای داشته باشه:
یعنی من از فیزیوتراپیست ها نفرت دارم نرخ های ما رو شکستن!
ممکنه یک کمی دردتون بیاد:
یعنی هفته پیش دو تا مریض از شدت درد زبونشون رو گاز گرفتن!
فکر نمیکنید این همه استرس روی اعصاب تون اثر گذاشته باشه:
یعنی من فکر می کنم شما مشکل دارین و امیدوارم یک روان شناس پیدا کنم که هزینه های درمان شما رو باهاش تقسیم کنم.