ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
اخبار بد را به تدریج بگویید... - کوسالان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود . پس از مراجعه پرسید :
- از خانه چه خبر ؟
- خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد .
- سگ بیچاره پس او مرد . چه چیز باعث مرگ او شد ؟
- پرخوری قربان !
- پرخوری ؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت ؟
- گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد .
- این همه گوشت اسب از کجا آوردید ؟
- همه اسب های پدرتان مردند قربان !
- چه گفتی ؟ همه آن ها مردند ؟
- بله قربان . همه آن ها از کار زیادی مردند .
- برای چه این قدر کار کردند ؟
- برای اینکه آب بیاورند قربان !
- گفتی آب ! آب برای چه ؟
- برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان !
- کدام آتش را ؟
- آه قربان ! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد .
- پس خانه پدرم سوخت ! علت آتش سوزی چه بود ؟
- فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد . قربان !
- گفتی شمع ؟ کدام شمع ؟
- شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان !
- مادرم هم مرد ؟
- بله قربان . زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان !
- کدام حادثه ؟
- حادثه مرگ پدرتان قربان !
- پدرم هم مرد ؟
- بله قربان . مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت .
- کدام خبر را ؟
- خبر های بدی قربان . بانک شما ورشکست شد

اعتبار شما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت تو این دنیا ارزش ندارید



تاریخ : پنج شنبه 90/12/18 | 1:44 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.