ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
تیر 90 - کوسالان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 90/4/23 | 9:58 صبح | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

مازراتی گرن کابریو

طراحی جدید و بی نظیر گرن کابریو نمایی از یک کوسه را در ذهن هر ناظری تداعی می کند. جلو پنجره بزرگ و منحصر به فرد مازراتی، ورودی های هوای جانبی و گلگیرهای برآمده زیبایی خاصی به این ایتالیایی لوکس بخشیده اند. گرن کابریو به یک موتور 4.2 لیتری وی8 با قدرت 433 اسب بخار مجهز است.

بقیه عکسها درادامه مطالب

ادامه مطلب...


تاریخ : پنج شنبه 90/4/23 | 9:53 صبح | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر


کارگر باغ وحش فرانکفورت آلمان مشغول تمیز شدن شیشه آکواریوم شیرهای دریایی

www.Patogh98.com | بزرگترین سایت سرگرمی و تفریحی ایرانیان



بدون شرح!

www.Patogh98.com | بزرگترین سایت سرگرمی و تفریحی ایرانیان

www.Patogh98.com | بزرگترین سایت سرگرمی و تفریحی ایرانیان

www.Patogh98.com | بزرگترین سایت سرگرمی و تفریحی ایرانیان

www.Patogh98.com | بزرگترین سایت سرگرمی و تفریحی ایرانیان

 




تاریخ : چهارشنبه 90/4/22 | 1:30 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می‏کند و قصد دارد بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. نمی‏دانم این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد؛ تازه همان دو تا را هم مدت‏هاست زورش نمی‏رسد تصویب کند! گفتیم تا به همین مناسبت چند گونه جدید از انواع ازدواج‏ها را به شما معرفی کنیم:

ازدواج مسلم:

 ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.

ازدواح مفرح:

 مردی که از یک‏نواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.

ازدواج موجه:

چرا مردی که زن اولش بچه‏دار نمی‏شود یا بیماری دارد، به بهانه‏های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی‏اش اقدام کند.

ازدواج متمم:

 مرد ببیند چه صفات زنانه‏ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت‏ها را داشته باشد.

ازدواج مثلث:

 مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.

ازدواج مربع:

 مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می‏دهد بگیرد.

ازدواج ملون:

 مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.

ازدواج منظم:

 مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.

ازدواج میسر:

 مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.

ازدواج مشبک:

 مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.

ازدواج مکرر:

 مرد آن‏قدر زن بگیرد تا جانش در برود.




تاریخ : چهارشنبه 90/4/22 | 1:21 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

کاریکلماتور

?_ بعضی از کشور ها وسایل ارتباط جمعی دارند و بعضی ها وسایل اغفال جمعی .

?_ در جدال اعداد ، این صفر ها هستند که بی طرفند !

?_ طناب دار و صندلی به یک اندازه مقصرند .

?_ در زندگی بعضی ها هم نفس هستند و بعضی ها هم قفس .

?_ روان شناس ها و وکیلان زبان گرانی دارند .

?_ خود گوی و خود خند ای هنرمند ، این است طنز هدفمند !

?_ بعضی ها محو قدرتند و بعضی ها در پی حذف آن .

?_ قند خون مزه تلخی به زندگی می دهد .

?_ از تجمع نجواها ، فریاد متولد می شود .

??_ به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران ، کفش هایش را محاکمه کردند .

??_ مشکلات قابل حل زندگی را طلاق منحل می کند .

??_ با هنر ها در مجلس هستند و بی هنر ها در دفتر طنز بچه مشد .

??_ آنهایی که زبانشان دراز است ، شخصیتی کوتاه دارند .

??_ بجز آدم پای دار ، همه بیدارند .

??_ گاهی نگاهم در خیابان چشمانش راهپیمایی می کند .

??_ بیهوده متاز ، مقصد همه خاک است .

??_ بعضی ها اهل دلند و بعضی ها تندیسی از خاک و گل .

??_ هر آدم خوب گذشته ای دارد و هر آدم گناهکار آینده ای .

??_ فریاد کشیدنی است اما کمتر وزن می شود .

??_ بعضی ها به عرض زندگی فکر می کنند و بعضی ها به طول آن .

??_ سر شناس تر از آرایشگر ها کسی را نمی شناسم .

??_ همیشه درست می گویم اما نمی دانم چرا حق با دیگران است .

??_ باطری خورشید شبها زیر شارژر ماه است .

??_ بچه های فقیر فقط در زنگ انشاء به کنار دریا می روند .

??_ هر داغی ، سرد می شود اما هیچ پخته ای خام نخواهد شد .




تاریخ : چهارشنبه 90/4/22 | 9:57 صبح | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

روزی مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد.

وقتی پولها را دریافت کرد رو به یکی از مشتریان کرد و پرسید :

 آیا شما دیدید که من از بانک دزدی کردم؟ مرد پاسخ داد:بله قربان من دیدم.

سپس دزد اسلحه را برروی شقیقه مرد گرفت و او را در جا کشت.

او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک  او ایستاده بودند و از آنها پرسید:

آیا شما دیدی که من از این بانک دزدی کنم؟ مرد بلافاصله جواب داد:

نه قربان من ندیدم ولی همسرم دید.


 



تاریخ : چهارشنبه 90/4/22 | 9:45 صبح | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
پارسینه: سینه برنادت دختری از روستاهای فرانسه و از خانواده ای فقیر بود که مدعی شد مریم مادر مسیح را می بیند و با او گفتگو می کند. عده ای به او ایمان آورده و عده ای دیگر او را دروغگو خواندند ولی حرف های برنادت که از طرف مریم مقدس بیان می کرد و به همه مردم روی زمین پیامهای خوب زیستن را ابلاغ می نمود حتی اسقف کلیسای آن جا را نیز بر آن داشت تا به برنادت ایمان آورد.

برنادت در طول زندگیش معجزات بسیاری از جمله شفای بیماران لاعلاج انجام داد و سرانجام در سال ???? درگذشت. و حالا پس از 127 سال مقامات کلیسایی که وی در آنجا دفن شده بود بدن او را بیرون آوردند و دیدند که جنازه اش نپوسیده است و این محل امروز محل زیارت مسیحیان شده است.
 
 




تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 9:26 صبح | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر

*من یک زن ایرانی ام. یک زن مسلمان ایرانی. نه معنی راست و چپ را می فهمم و نه کاری به آبی و سبز و قرمز دارم. اصلا اهل سیاست نیستم. من یک زن و یک مادرم که مانند همه زن ها و مادرهای دیگر باید چرخ زندگی ام را بچرخانم.

*روزی که حرف از هدفمندی یارانه ها شد و بر این تصمیم خود اصرار می کردید زیرا معتقد بودید که با نقدی شدن یارانه ها این پول به طور مساوی و بین همه تقسیم خواهد شد. با خود گفتیم ما که خانه های چند هزارمتری ، ویلا ، استخر و جکوزی نداریم که پول مصرف انرژی مان سر از ناکجاآباد درآورد. مانند آدم های پولدار چند تا، چندتا، ماشین چند صدمیلیونی هم نداریم که غصه بنزین آن را بخوریم پس حتما از پول یارانه ها چیزی برایمان می ماند تا اندکی از چاله های زندگی مان را با آن پرکنیم و چه نقشه هایی که برای این یارانه ها نکشیدیم. اما با برداشتن یارانه ها و آزاد شدن قیمت ها آن قدر همه چیز گران شد که وجود این پول اصلا در زندگی ما احساس نمی شود حتی اگر آن مبلغی را که بر کالاها و اجناس افزوده شده حساب کنیم می بینیم که از پول یارانه ها نیز بیشتر است.

* من اقتصاددان نیستم و معنی رشد اقتصادی و تورم تک رقمی را هم نمی فهمم اما می بینم که قیمت گوشت آنقدر زیاد شده که باید به طور کلی از صفحه زندگی مان حذف کنیم باید به بچه هایمان آموزش دهیم که دیگر از ما میوه نخواهند زیرا قیمت آن با پول جیب ما جور در نمی آید و در بعضی موارد اجناس حتی تا صددرصد هم گران شده اند.

آقای رئیس جمهور گرانی های بی حد و حصر کمر مردم را شکسته است. اجاره های بالا داد مردم را درآورده است. قبل از هدفمندی یارانه ها بارها گفتید که با اجرای این قانون سفره های قشر محروم جامعه رنگین تر خواهد شد اما چیزی که ما امروز می بینیم سفره هایی است که هر روز خالی تر می شود. دیگر نمی توانیم سر سفره گوشت بگذاریم زیرا توان خرید آن را نداریم حتی نان خالی را با قناعت باید بخوریم و حالا باید کم کم یادبگیریم که شیر هم نخوریم.

*وقتی مجری برنامه تلویزیون از یک مسئول می پرسد اگر شیر گران شود ممکن است مردم نتوانند آن را بخرند و این موجب می شود شیرها بمانند و دامدار ضرر کند این مسئول می فرمایند اگر چنین شد ما شیرها را تبدیل به شیرخشک می کنیم و آن را صادر می کنیم. این یعنی این که برای ما مهم نیست مردم نتوانند از شیر استفاده کنند برای ما مهم نیست کودکان فقر آهن بگیرند، دچار کمبود کلسیم شوند و یا حتی بمیرند.

* آقای رئیس جمهور درآمد کم و مخارج بالای زندگی هر پدری را نزد فرزندش شرمنده می کند و هزینه های بالای زندگی انسان را به زانو در می آورد. باور کنید همه واقعیت آن چیزی نیست که شما در تلویزیون می گویید و همه چیز را خوب و زیبا جلوه می دهید، واقعیت آن چیزی است که ما با آن دست و پنجه نرم می کنیم.

*من می دانم شما تمام توان و تلاش خود را به کار می برید تا ما بتوانیم راحت تر زندگی کنیم و به عنوان کسی که به شما رای داده هنوز هم شما را حامی قشر محروم و مستضعف جامعه می دانم اما خواهش می کنم هر تصمیمی که می گیرید تمام جوانب آن را بسنجید زیرا عمر ما کفاف آزمون و خطا را به ما نمی دهد و مردم ما به اندازه کافی امتحان خود را پس داده اند.

روزنامه خراسان 20تیرماه 90




تاریخ : سه شنبه 90/4/21 | 9:13 صبح | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.  پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جداشدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟  پدر که تا بحالدر عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، ونمیدانم.  در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آندیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیواربراق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته شد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که ازیک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت، هر دو خیلی‌ متعجب تماشا میکردند کهناگهان ، دیدند شماره‌ها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، دراین وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر 20 ساله موطلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.
 
پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش
گفت : پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا!!!



تاریخ : چهارشنبه 90/4/15 | 12:32 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر




تاریخ : سه شنبه 90/4/14 | 2:2 عصر | نویسنده : فهمی خدامرادی | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.